LOVE is like WAR Easy to start...... Difficult to end...... Impossible to forget......
آمد بهار و حیف که ما را بهار نیست
درد ما را خداوند دوا خواهد کرد / بر ظلمت ما شمع عطا خواهد کرد
خدارا یک نگاهی سوی ما کن
لعنت به عــدو که روح تــقوا را کشت
می نویسم که شب تار، سحر می گردد
امسال بهار بی تو آغاز نشد
هر راه بجز راه تو کج خواهد شد
تو هر زمان که بیایی بهار خواهد بود….
بیمار گشته است قلوب از عیوب ما
گفتم شبی به مهدی، اذن نگاه خواهم!
ازفکرگناه پاک بودن عشق است
نه لب گشایدم از گل، نه دل کشد به نبید
خدا کند که بهار رسیدنش برسد
خدایا در فراغش ناله تا کی
یا رب زغمش تا چند اشکم ز بصر آید
اگر عصری ست یا صبحی تو آن عصری تو آن صبحی
وقتی میان نفس و هوس جنگ می شود
ما را به یک کلاف نخ آقا قبول کن
بیا ای یوسف زهرا گره بگشا ز کار ما / که از وصلت رسد جانا به پایان انتظار ما
یوسف شود، آن کس که خریدار تو باشد
عمری در آرزوی وصال تو سوختیم
نظرات شما عزیزان:
وین جرعه ها به کام دلم خوش گوار نیست
گفتم بهار آمد و پر شد جهان ز گل
دیدم که یار نامد و گفتم بهار نیست . . .
فردا همگی به چشم خود می بینیم / شمع با چشم جهان بین چه ها خواهد کرد
ز چنــگ نفس امــاره رهــا کن
کرم کن مهدیـا در خدمت خود
نصیـــب و روزی ما کـربـــلا کن . . .
ایمان و کمال عشق و معنا را کشت
بـــازآ و بگیــر انتقــامی سنگین
از آنکه ز راه ظلم زهرا را کشت . . .
یک نفر مانده از این قوم، که برمی گردد…
التماس دعای فرج
امسال گذشت و باز اعجاز نشد
کِیْ سین سلام بر لبت می شکفد
عید آمد و سفره دلم باز نشد!
بی لطف تو آسمان فلج خواهد شد
ما منتظران اگر بخواهیم همه
امسال همان سال فرج خواهد شد
مجال شادی بی اختیار خواهد بود….
خوش آن زمان که برآید به یک کرشمه دو کار……
یکی ظهور امامو یکی شروع بهار….
تعجیل در فرج آقا ۳ صلوات
دانیم گشته سد دعاها، ذنــــوب ما
یا غــافر الذنوب گناهان ما ببخش
وانگه رسان ظهور طبیب قلوب ما
اللهم عجل لولیک الغریب الفرج
گفتا که من هم از تو، ترک گناه خواهم!
گفتم که ای امامم، از ما چرا نهانی؟!
گفتا به چشم محرم همواره آشکارم!
ازهجرتوسینه چاک بودن عشق است
آن لحظه که راه می روی آقاجان
زیرقدم تو خاک بودن عشق است
چه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسید
بیا که خاک رهت لاله زار خواهد شد
ز بس که خون دل از چشمِ انتظار کشید
شب تولد چشمان روشنش برسد
چو گرد بر سر راهش نشسته ام شب و روز
به این امید که دستم به دامنش برسد
به سینه داغها چون لاله تا کی
خدایا رازها در پرده تا کی
زغیبت قلبها ازرده تا کی
بنال ای دل بگو با شور و فریاد
… … که یا مهدی جهان پر شد ز بیداد
کجایی ای گل زهرا کجایی
تو ای مهر افرین لطف خدائی
بنشسته سر راهش ، شاید ز سفر آید
تا چند بنالم زار شب تا سحر از هجرش
کوکب شِمُرم هر شب ، شاید که سحر آید
اگر مهری ست یا ماهی تو آن مهری تو آن ماهی
دل مصر و یمن خون شد ز مکر نابرادرها
یقین دارم که تو آن یوسف افتاده در چاهی
قلبم به چشم هم زدنی سنگ می شود
آقا ببخش بس که سرم گرم زندگی است
کمتر دلم برای شما تنگ می شود
یا مهدی
یـا ایّهـا العــزیز! أبانـا! قــبول کن
آهی در این بساط به غیر از امید نیست
یـا نـاامیدمــان ننـمـا یـا، قـبـول کن
بیا تا یوسف کنعان شود همچون زلیخایت / فدای روی زیبایت که برد از دل قرار ما
عیسی شود، آن خسته که بیمار تو باشد
با یاد آفتاب جمال تو سوختیم
ما را اگر چه چشم تماشا نداده اند
ای غایب از نظر به خیال تو سوختیم . . .
برچسبها: